به کارِ ریختن
نه انقدر که گِل به جرزهای تنم
هیچ به تیره ای از نوشتنت اما شبیه نیست
به قوم ِ کارکشته ی لاس..
از وقتی حرف میزنم به تو فکر میکنم که چه هستی و بعد میابمت
پِی وان ِ این همه انجیر بر درخت چه بوده
بی انکه شیرین
یا به دهان ببرم؟
و میترسم از کلماتی که دور ریختم
بی آن که دوست دارمت
برچسب : پِیوان, نویسنده : trueman بازدید : 251