فعل ِ پاییدن ماضی

ساخت وبلاگ

 

از هجای خورشید به خیمه زدم آری که برف نهایتی نیست

منتها توی صادقیه  افسانه ای برای قدم های ریخته ام

دست و پا نکنم  خیمه را بردارم ببرم راست کنم

تنگ بفشارمت و ادایی بزرگ بنویسم

چه کار کنم

یک بلخ ِ کوچک  بچکانم و فکر کنم به آخماتوا

به سطر ِ النگات ِ معطل

به من بفشارمت

ساعتِ خاموشی است، سه زن از وجد ِ من هراسانند ،دخترک میان بازوی مرا میگزد

صادقیه را از میان به قامت ِ مردمانش نمی شنوم

در ترسیدنت به شام میرسیدمت نکند بار ندهی درخت را که تکیه کنم

نیوتون را کلافه کنم

سر را به یقه ات فشار میدهم به

که"کاشف" ان فروتن ِ چشمه ای هستم

به من نگاه میکنی اما درست نیست من  اینقدر ها ادم اندوهگینی نبودم

من نبودم و هنوز شکوفه ها به خلاصی ، بوی کنف دادند

کتانِ دودی اتان را من چطور به زخم میبستم

انگشت یا قطار کدام بر سینه میفشاری چمدان به کدام مقصد روانه ات میکند

به خانه ات

...

+ imageتاريخ چهارشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۵ساعت 11:53 نويسندهامیر انصاریimage |
با عشق ،برای لیورپول ......
ما را در سایت با عشق ،برای لیورپول ... دنبال می کنید

برچسب : پاییدن, نویسنده : trueman بازدید : 237 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 3:36