چه قصه های پر از آدم ِ درندشتی است
و آنچه ریخت تنت طعم ِ اکبر ِ مشتی است
خلاص کن! همه اش افتراست...برگردان
نوار ِ کاست استا د را که "در دشتی است..."
که میرود بنشیند، دویست و چند اسید
به روی ماه ِ تو میخواستم افاقه نکرد
وباز شعب ِ ابیطالب ِ تنت گرم است...
"گرسنه ام به دریدن" و مردخا.. نکرد
نرفته با تو مرا هیچکس به یاد نداشت
نکوفتم به دری ،تا که باز تر شده بود
ورفتم و نرسیدم ! عجیب تر اینکه
بزرگراه ِ مدرس... دراز تر شده بود
کسی که "گنبد ِ مینا "براش سلاخی است
که شمس میشود و روی ماه میکاود
سر از سعید ِ حنایی پر است اما کِی؟
ودخترک تمام شب از من کلاف میبافد
به آسمان بنویسم چه کار خواهم کرد
به گیجی ِ ات برسان ! من دوام خواهم داشت
نوار ِ کاست استاد را... تنت سرد است
ومن شغالِ شبی تازه نام خواهم داشت
برچسب : نویسنده : trueman بازدید : 225